جدول جو
جدول جو

معنی بزرگ نژاد - جستجوی لغت در جدول جو

بزرگ نژاد(بُ زُ نِ)
بزرگ زاده. بزرگ نسب. آنکه نژاد و نسب بزرگ دارد:
بشکیب تا ببینی کآخر کجا رسد
این کار از آن بزرگ نژاد بزرگوار.
فرخی.
که سزاوارتر بخلعت میر
از تو ای مهتر بزرگ نژاد.
فرخی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(بُ زُ نِ / نَ)
با طبع بزرگ. آنکه نهاد و طبع بزرگ دارد:
بخدمتش سر طاعت نهند خرد و بزرگ
در آن قبیله که خردی بود بزرگ نهاد.
سعدی
لغت نامه دهخدا
(بُ زُ)
مشهور. نام آور. با نام و آوازۀ بلند:
بنام و نعمت ایشان بزرگ نام شدی
چنال گشتی از آنگه که بوده بودی نال.
صانع فضولی (از لغت فرس اسدی).
میر بزرگ سایه و میر بزرگ نام
میر بلندهمت و میر بلندرای.
فرخی.
میر بزرگ نامی گرد گران سلیحی
شیر ملک شکاری شاه جهان گشایی.
فرخی.
دو هفته با جملۀ حشم مهمان بنده آید بدین جهت بنده بزرگ نام گردد. (اسکندرنامه نسخۀ سعید نفیسی)
لغت نامه دهخدا